وقتی خلاقیت کافکا ته کشید

نامه‌ای نادر به قلم «فرانتس کافکا» که در آن به نداشتن ایده جدید برای ادامه خلق آثار ادبی اعتراف می‌کند، در حراجی ساتبیز به فروش گذاشته می‌شود.

به گزارش ایسنا، این نویسنده بزرگ متولد پراگ که بیشتر به خاطر رمان کوتاه «مسخ» در سال ۱۹۱۵ شناخته شد، در طول زندگی کوتاه خود با اضطراب، ناامیدی و انزوا دست و پنجه نرم کرد، مضامینی که در آثار او نیز تجلی یافته اما اطلاعات کمی درباره روند خلاقیت او وجود دارد.

بر اساس اعلام خانه حراج ساتبیز، نامه‌ای به قلم و امضای فرانتس کافکا قرار است به فروش گذشته شود که در آن نامه، کافکا خطاب به دوست و ناشر آلمانی‌اش «آلبرت ارنشتاین» ابراز تاسف می‌کند که «سه سال است که چیزی ننوشته است و با پدیده‌ به اصطلاح سد نویسنده دست و پنجه نرم می‌کند.»

سد نویسنده، وضعیتی مرتبط با خلق اثر و نوشتن است که در طی آن نویسنده توانایی تولید اثر جدید را از دست می‌دهد یا کندروی در خلاقیتش را تجربه می‌کند. این شرایط از دشواری در یافتن ایده‌های اصیل تا عدم توانایی در تولید یک اثر تا چندین سال متغیر است.

به گزارش سی‌ان‌ان، انتظار می‌رود این نامه یک صفحه‌ای بین ۷۰ تا ۹۰ هزار پوند (۸۹ تا ۱۱۵ هزار دلار) در ساتبیز لندن به فروش برسد، نامه‌ای که در بهار سال ۱۹۲۰ میلادی نوشته شده است.

این نامه زمانی نوشته شده که کافکا در حال درمان بیماری سل بود؛ از سال ۱۹۱۷  بیماری‌اش تشخیص داده شده بود. کافکا به طور متناوب از کار خود در یک شرکت بیمه مرخصی استعلاجی می‌گرفت و اغلب دوره‌هایی را در آسایشگاه می‌گذراند.

کافکا در این نامه شکایتی می‌کند که سه سال است نتوانسته چیزی بنویسد و آنچه اکنون از او منتشر می‌شود پیش از این نوشته شده است.

او درباره توقف توانایی‌اش در نوشتن می‌نویسد: «وقتی نگرانی‌ها به لایه خاصی از وجود درونی نفوذ کرد، نوشتن آشکارا متوقف می‌شود، در واقع مقاومت من چندان قوی نبود».

«گابریل هیتون» متخصص کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های حراجی ساتبی در این باره گفت: «زندگی و آثار فرانتس کافکا مدت‌ها منبع جذابی در سراسر جهان بوده است.این نامه نشان می‌دهد که نوشتن چه انرژیی فراوانی از او می‌گرفته و به ذخایر عمیقی از نیروی درونی نیاز داشته، زیرا کافکا با ناامنی عمیق و نگرانی درباره بیهودگی کارش دست و پنجه نرم می‌کرد. همه ما می‌توانیم قدردان این باشیم که کافکا علی‌رغم محدودیت‌های نویسنده فلج‌کننده‌اش، همچنان به نوشتن ادامه داد».

در زمان نگارش نامه، کافکا همچنین رابطه عاشقانه شدیدی را با روزنامه‌نگار و نویسنده چک، «میلنا یسنسکا» آغاز کرده بود. بنابراین، علیرغم این‌که سلامت جسمانی او رو به افول بود، با حمایت جسنسکا دوباره اعتماد به نفس پیدا کرد و توانست آخرین تلاش‌های ادبی خود از جمله داستان کوتاه «هنرمند گرسنگی» و رمان «قصر» را آغاز کند. هر دوی این کتاب‌ها پس از «مرگوی» به ترتیب در سال‌های ۱۹۲۴ و ۱۹۲۶ منتشر شدند، علی‌رغم اینکه کافکا درخواست کرده بود که دست‌نوشته‌های منتشر نشده‌اش پس از مرگش از بین بروند.

اگرچه در طول زندگی کافکا، ناشران پیشرو به دنبال آثار او بودند، اما بزرگترین تحسین‌های ادبی کافکا پس از مرگش به رقم خورد. آثار او که همگی به زبان آلمانی نوشته شده بودند، پس از سال ۱۹۴۵ در آلمان و اتریش دوباره کشف شدند و تأثیر عظیمی بر ادبیات آلمانی گذاشت و تا دهه ۱۹۶۰ در سطح جهانی گسترش یافت. این آثار به طور گسترده منبع اقتباس برای سینما، تلویزیون و تئاتر شده‌اند.

فشارهای اجتماعی و افسردگی‌های کافکا موجب شد تا او به بیماری‌های متعددی مانند سل، میگرن و بی‌خوابی مبتلا شود. وضعیت وخیم او این اجازه را به او نمی‌داد تا بتواند به اندازه‌ کافی غذا بخورد و از آن‌جایی ‌که آن زمان درمان داخل وریدی هنوز کشف نشده بود، هیچ راهی برای تغذیه‌ او نبود، تا این‌که سرانجام در سوم ژوئن ۱۹۲۴ در آسایشگاهی در منطقه‌ کرلینگ نزدیک وین درگذشت.

پیکر این نویسنده روز یازدهم ژوئن پس از انتقال به پراگ به خاک سپرده شد.

داستان‌های زیادی از کافکا به ‌جا مانده‌اند که از جمله‌ آن‌ها می‌توان به «توصیف جنگ» (۱۹۰۴)، «مقدمات عروسی در ییلاق» (۱۹۰۷)، «تفکر» (۱۹۱۲)، «در تبعیدگاه» (۱۹۱۴)، «رییس آرامگاه» (۱۹۱۷)، «دیوار بزرگ چین» (۱۹۱۷)، «پیامی از سوی امپراتور» (۱۹۱۹) و «محاکمه» (۱۹۲۵). «قصر» (۱۹۲۶) و «آمریکا» (۱۹۲۷) اشاره کرد.

انتهای پیام

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا