تعاملات میان نزاع و حق بر شهر

جنگها و کنشهای نظامی تأثیرات عمیق و وسیعی بر حقوق شهری دارند و میتوانند به طور جدی این حقوق را نقض کنند.
انهدام زیرساختهای حیاتی و فضاهای شهری نظیر بیمارستانها، مدارس و سایر مراکز خدماتی، تأمین دسترسی به خدمات اساسی برای ساکنان را محدود کرده و به حق آنها برای برخورداری از زندگی مناسب آسیب میزند.
به دنبال جنگ، آوارگی و جابجایی اجباری ساکنان امری محتمل است. این افراد غالباً به مناطق دیگر درون کشور یا حتی کشورهای همسایه فرار میکنند و در نتیجه از خانهها، مشاغل و شبکههای اجتماعی خود محروم میشوند.
این درگیریها میتوانند نابرابریها و تبعیضها را در شهرها تشدید کنند. گروههای خاصی نظیر اقلیتها، زنان و کودکان ممکن است در معرض خشونت، آوارگی و محرومیتهای بیشتری قرار بگیرند.
جنگ میتواند دسترسی به فضاهای عمومی را نیز محدود کند. دولتها و گروههای نظامی ممکن است این فضاها را به منظور تأمین امنیت یا اهداف نظامی، تحت کنترل خود درآورند و از این رو به ساکنان اجازه دسترسی ندهند.
علاوه بر این، جنگ قادر است که هویت و فرهنگ شهری را دستخوش تغییر کند. فضاهای شهری ممکن است به نواحی جنگی تبدیل شده و نشانهها و یادآوریهای مربوط به جنگ به جای نمادهای صلح در جامعه نمود پیدا کند.
حملات رژیم صهیونیستی به وضوح نقض اصول منشور سازمان ملل و تمام نُرمها و توافقهای بینالمللی محسوب میشود که تنها از طریق بیانیههای محکومیت توسط کشورهای عضو سازمان ملل، قابل جبران نیست و نخواهد بود. واکنش کشورهای اروپایی این حقیقت را نشان میدهد که
اسرائیل پیش از آغاز جنگ، برنامه حمله به ایران را با سران ناتو هماهنگ کرده و با دریافت چراغ سبز از ایالات متحده و ناتو، عملیات نظامی علیه ایران را شروع کرده است. از این رو، ناتو نقش دفاع از اسرائیل را در برابر اقدامات تلافیجویانه ایران بر عهده دارد. بر این اساس، ناتو به طور مستقیم یا غیرمستقیم در این جنگ با ایران درگیر شده است.
برای شروع مذاکرات و دستیابی به یک توافق استراتژیک، به وجود یک دکترین مورد توافق نیاز است. در حال حاضر، دو گفتمان متمایز در ایران به چشم میخورد: گفتمان توسعه و گفتمان مقاومت.
گفتمان توسعه متضمن پذیرش و همکاری نزدیک با نظامی است که بر جهانیان حاکم است، با کلیه نقدهایی که به آن وارد است، در چارچوب مفاهیمی همچون منافع ملی، ارزشهای اخلاقی و استراتژی توسعه به معنای شناسایی دقیق ظرفیتهای واقعی است. در مقابل، گفتمان مقاومت بر مبنای اصول ایدئولوژیک و گاه انقلابی استوار است.
در قالب گفتمان مقاومت، توسعه به معنای امروزی و مدرن آن اساساً غیرممکن است و به دلیل وجود تعارضات بنیادی بین این دو مبنای گفتمانی، در صورت عدم وجود یک گفتمان میانه، امکان برقراری تعادل بین آن دو دشوار است. اما تحقق جنگ نیازمند گفتمانی فراتر از وفاق است؛ یعنی گفتمان آشتی ملی. هدف آشتی ملی، ترمیم زخمهای گذشته، بازسازی اعتماد متقابل، اعتراف به اشتباهات و ظلمهای تاریخی و فراهم کردن زمینه برای همزیستی مسالمتآمیز و آیندهای مشترک است.
در روزهای اخیر، حامیان گفتمان مقاومت به خوبی دریافتهاند که تحقق این نظریه تنها با اتکا بر و حمایت سرمایه اجتماعی میسر است و با توجه به فقدان این سرمایه، این گفتمان با شکست مواجه خواهد شد که تبعات سنگین و گاهی غیرقابل جبرانی برای جامعه ایران به دنبال خواهد داشت. در این پیچ تاریخی، نیاز به یک تغییر پارادایمی داریم که باید توسط حاکمیت، دولت مستقر و نهادهای مدنی و اقشار متوسط توسعهخواه و فعالان سیاسی محقق گردد.
در نهایت، همدلی مردم ایران در مواجهه با حمله رژیم صهیونیستی به کشور، نشاندهنده ترکیبی از هویت ملی، احساسات انسانی، و عوامل سیاسی و اجتماعی است. این همدلی ابرازگر اهمیت وطنپرستی، همدردی با آسیبدیدگان، مخالفت با خشونت، عدالتخواهی و داشتن حس تعلق به سرنوشت مشترک در میان ایرانیان است. رسانههای ملی میتوانند یکی از مهمترین نهادهایی باشند که قادر هستند این همدلی را به یک مقاومت ملی تبدیل کنند.
* دکترای تخصصی علوم سیاسی – تحلیلگر مسائل سیاسی ایران*